حزن یا همّ و غم
غم: به حُزنی گفته می شود که مربوط به گذشته است.
همّ : به حُزنی گفته می شود که مربوط به آینده است.
حزن دو قسم است: مذموم و ممدوح.
1.حزن مذموم:
به خاطر از دست دادن چیزی از دنیا حاصل میشود و ریشه آن جهالت و حب دنیا ست.
2.حزن ممدوح:
قوت تعقل بوده و به جهت تلف شدن و نقص امری از امور آخرت و ایمان حاصل میشود و در قلب تولید نور الهی می کند.
تفاوت های حزن مذموم و ممدوح:
حزن مذموم : مربوط به دنیاست و نتیجه آن جهالت است، تولید ظلمت در قلب می نماید و با شادی مذموم جمع نمی شود، یعنی مغز حزن مذموم شادی نیست، به عبارتی اگر کسی غصه دنیا را بخورد به آنچه هم که (از دنيا) میرسد، بازهم آن شادی آور نیست. به علت آنکه تمام شادی های دنیا در معرض فنا هستند، لذا شادیآور نیستند؛ مثلا اگر در مجلسی که برای دل خودت بر پا کرده ای، کسی به تو و یا پذیرایی تو ایرادی بگیرد، چون احساس می کنی به تو توهین شده ناراحت میشوی.
لذا اگر می خواهی در دنیا شاد بمانی، از هر چیز دنیا به اندازه اکتفا، استفاده کن؛ مثلاً اگر پول داری و می توانی ماشینت را بهتر کنی، اگر می خواهی شاد بمانی، بهتر است این کار را انجام ندهی!!
یعنی هرچه رنگ دنیا کمتر باشد، رنگ شادی بیشتر خواهد بود!!
واگر این قاعده را رعایت کنی تا حدی پیش می روی که مُفرج الهموم می شوی و غم دیگران را هم می توانی بر طرف کنی! چه مرده ات و چه زنده ات! و سند این حرف، حرم امام رضا علیه السلام می باشد، که در روایت فرمود: امکان ندارد فرد مغمومی وارد این حرم شریف شود و شاد بیرون نیاید.
حزن مذموم اگر بر طبایع انسانی مستولی شود، اشتیاق انسان را تبدیل به کسالت می کند. مرکز این حزن طحال است، لذا بهتر است که انسان به سمت چپ نخوابد، زیرا تولید غم میکند (در مثل می گویند: فلانی از دنده چپ بلند شده) و در روایت داریم، شیعیان ما از سمت راست از بستر بلند میشوند.
مثال هایی از حزن مذموم در روایات :
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «الـرَّغبَهُ فِـى الـدُّنیـا تـُورِثُ الغَمِّ وَ الحُزنِ وَ الزُّهـدِ فـِى الدُّنیا راحَهُ القَلبِ وَ البَـدَنِ.(1)
دلبستگى به دنیا موجب غم و اندوه شود و دل نبستن به دنیا آسودگى روحى و جسمى آورد.
به عبارتی فقط کافیه بگویی – من کِی ماشینم را عوض کنم؟ – همان لحظه غم کلید می خورد! اگر ادامه دهی جهالتت هم کلید می خورد!
مولا علی عليه السلام: مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ،… (2)
هرکس در عمل کوتاهی کند به غم مبتلا می شود.
و این ابتلای انسانهای آخر الزمان است، و تمام افسردگی نسل جوان، بعلت کم کاری و بی کاری است.
حضرت علي علیه السلام: إيّاكَ و الجَزَعَ ؛ فإنّهُ يَقْطَعُ الأملَ ، و يُضْعِفُ العملَ، و يُورِثُ الْهَمَّ. (3)
از بيتابى كردن بپرهيز كه آن اميد را قطع مى كند و كار را به ضعف مى كشاند و اندوه به بار مى آورد.
حال اگر مشکلی برایت پیش آمد، جزع نکن! که غمت را بیشتر میکند! مثلاً اگر گناه کردی، در فاصله بین گناه و توبه، اگر جزع کنی، اشتیاق به توبه را تبدیل به کسالت خواهی کرد؛ به عبارتی خود گناه جزع ندارد، بلکه توبه حاصل از آن جزع دارد، که به آن تضرع می گویند.
رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) : مَن نَظرَ إلى ما في أيْدي النّاسِ طالَ حُزنُهُ ، و دامَ أسَفُهُ. (4)
هر كه چشمش به دست مردم باشد، اندوهش دراز و افسوسش پايدار شود.
اگر چشمت به ماشین ، یا خانه و… کسی باشد، اینها برایت غم طولانی به بار می آورد.
اشرف مخلوقات:… إِنَّ اَللَّهَ بِحُكْمِهِ وَ فَضْلِهِ جَعَلَ اَلرَّوْحَ وَ اَلْفَرَحَ فِي اَلْيَقِينِ وَ اَلرِّضَا وَ جَعَلَ اَلْهَمَّ وَ اَلْحَزَنَ فِي اَلشَّكِّ وَ اَلسَّخَطِ… (5)
همانا خداوند از روی حکمت و فضل خود، راحتی و شادی را در يقين و رضایت (نسبت به خداوند) و ناراحتی و غم را در شک و خشم قرار داده است.
در مورد شک: مثلا آب وضو را چند بار بریز (و بگو چیزی نمی شود)، اتفاقا هم وسواسی می شوی و هم غمگین می گردی! آدم اهل یقین، با جیب خالی و شکم گرسنه، باز هم شاد است، ولی آدم اهل وسواس حتی اگر پولدار هم باشد غمگین است.
شک در نجس و پاکی قسمت خوب ماجراست! ولی آنکس که در دلش میگوید: این چیزی که فلانی گفت، حتما منظورش من بوده ام! (در حالی که اصلاً کسی با او کاری ندارد)، این آدم در دلش علاوه بر شک، خشم هم ورود پیدا کرده، و لذا غمگینی برایش حتمی است.
و همچنین در مورد سَخَطْ یا خشم، حتی اگر فقط از درونت، خود خوری کنی، حتماً غمگین می شوی.
كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ (6)
(اهل جهنم) هرگاه اراده کنند که از (شدّت) غم از دوزخ خارج شوند، به آن برگردانده مى شوند (و به آنان گفته مى شود) بچشید عذاب سوزان را.
اهل جهنم از غم جهنم میخواهند بیرون بیایند، متاسفانه بعضیها زندگیشان در همین دنیا، تماماً جهنم است!
و اما در مورد حزن ممدوح:
مربوط به آخرت است و نتیجه قوت عقل می باشد و در قلب تولید نور می کند. با شادی ممدوح جمع میشود، مثلاً در مجلس روضه علیرغم آنکه گریه می کنی، ولی نهایتاً شاد میگردی! چون مورد رضای خداوند است، یعنی باطنِ حُزنِ ممدوح، شادی است.
مثلاً تو برای شادی دل امام زمان علیه السلام مجلسی ترتیب داده ای، لذا اگر چیزی هم از کسی شنیدی ناراحت نمیشوی، چون میدانی اجرت را کس دیگری خواهد داد.
یکی از اسامی امام زمان علیه السلام، ربیع الاَنام، است، یعنی هر کجا که قدوم مبارکشان را بگذارند، آنجا بهاری می شود.
حزن ممدوح اگر بر طبایع انسانی مستولی شود، کسالت را تبدیل به اشتیاق میکند. (مثلاً وقتی در روضه گریه می کنی ابتدا کبد داغ میشود و صفرا زیاد می شود، جای بلغم کم شده و به صورت اشک از چشم بیرون می آید، لذا قلب بیدار شده و اشتیاق حاصل میشود) . مرکز حزن ممدوح قلب است.
إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم…. (7)
مؤمنان همان كسانى اند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد…
حزن ممدوح چون جوهره اش عقل است، لذا دفع شهوت و تولید معرفت می نماید.
قال الصادق علیه السلام: نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همّه لنا عبادة…. (8)
هر كسي به خاطر ستمي كه بر ما اهل بيت روا داشته شد، غمگین و محزون باشد، نفس كشيدنش تسبيح و ذكر به حساب مي آيد…
المومن کثیر التبسم دائم الحزن کثیر التفکر. (9)
مومن پرلبخند ولی با حزن دائمی و تفکر فراوان می باشد.
مثالهایی از حزن ممدوح در روایات:
اشرف مخلوقات: ساعاتُ الهُمومِ ساعاتُ الكفّاراتِ ، و لا يَزالُ الهَمُّ بالمؤمنِ حتّى يَدَعَهُ و ما لَهُ مِن ذَنبٍ. (10)
لحظات نگرانى و اندوه ، لحظات كفّاره گناهان است، اندوه و نگرانىِ خاطر، پيوسته با مؤمن هست و زمانى رهايش مى كند كه از گناهان پاك شده باشد.
البته این نوع حزن، فقط مربوط به مومن است نه هرکس دیگر.
اشرف مخلوقات : إن من الذنوب ذنوبًا لا يكفِّرها الصلاة ولا الصيام ولا الحج ولا العمرة، قالوا: فما يكفِّرها يا رسول الله؟ قال: الهمومُ في طلب المعيشة.
بعضی از گناهان را نماز و یا صدقه جبران نمیکند.
سئوال شد: یا رسول الله پس چه چیز کفاره آنها میشود؟ فرمودند: غم در طلب معیشت. (11)
ﻋﻦ ﺟﺎﺑﺮ ﺍﻟﺠﻌﻔﻲّ ﻗﺎﻝ : ﺗﻘﺒّﻀﺖ ﺑﻴﻦ ﻳﺪﻱ ﺃﺑﻲ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻼﻡ ﻓﻘﻠﺖ : ﺟﻌﻠﺖ ﻓﺪﺍﻙ ﺭﺑّﻤﺎ ﺣﺰﻧﺖ ﻣﻦ ﻏﻴﺮ ﻣﺼﻴﺒﺔ ﺗﺼﻴﺒﻨﻲ ﺃﻭ ﺃﻣﺮ ﻳﻨﺰﻝ ﺑﻲ ﺣﺘّﻰ ﻳﻌﺮﻑ ﺫﻟﻚ ﺃﻫﻠﻲ ﻓﻲ ﻭﺟﻬﻲ ، ﻭ ﺻﺪﻳﻘﻲ ، ﻓﻘﺎﻝ : ﻧﻌﻢ ﻳﺎ ﺟﺎﺑﺮ ، ﺇﻥّ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﺰّ ﻭ ﺟﻞّ ﺧﻠﻖ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻣﻦ ﻃﻴﻨﺔ ﺍﻟﺠﻨﺎﻥ ﻭ ﺃﺟﺮﻯ ﻓﻴﻬﻢ ﻣﻦ ﺭﻳﺢ ﺭﻭﺣﻪ ، ﻓﻠﺬﻟﻚ ﺍﻟﻤﺆﻣﻦ ﺃﺧﻮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻦ ﻷﺑﻴﻪ ﻭ ﺃﻣّﻪ ، ﻓﺈﺫﺍ ﺃﺻﺎﺏ ﺭﻭﺣﺎ ﻣﻦ ﺗﻠﻚ ﺍﻷﺭﻭﺍﺡ ﻓﻲ ﺑﻠﺪ ﻣﻦ ﺍﻟﺒﻠﺪﺍﻥ ﺣﺰﻥ ﺣﺰﻧﺖ ﻫﺬﻩ ﻷﻧّﻬﺎ ﻣﻨﻬﺎ .(12)
ﺟﺎﺑﺮ ﺟﻌﻔﻰ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ : ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻼﻡ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﻟﺘﻨﮕﻰ ﻛﺮﺩﻩ ، ﮔﻔﺘﻢ : ﺟﺎﻧﻢ ﻓﺪﺍﻳﺖ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﭘﻴﺶ ﻣﻰﺁﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﻣﺼﻴﺒﺘﻰ ﻳﺎ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﺑﻼﻳﻰ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﻣﻰﺷﻮﻡ ، ﭼﻨﺎﻥﻛﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺧﺴﺎﺭﻡ ﺩﺭﻣﻰ ﻳﺎﺑﻨﺪ . ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺁﺭﻯ ﺍﻯ ﺟﺎﺑﺮ ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰّﺗﻤﻨﺪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺷﺖِ ﺑﻬﺸﺖ ﺁﻓﺮﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻧﺴﻴﻢِ ﺭﻭﺣﺶ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﺭﻯ ﻛﺮﺩ ، ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻦ ، ﺑﺮﺍﺩﺭِ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻯِ ﻣﺆﻣﻦ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺭﻭﺣﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺡ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﻴﻨﻰ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦﻫﺎ ﺍﻧﺪﻭﻫﻰ ﺑﺮﺳﺪ ، ﺭﻭﺡ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻢ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﻣﻰﺷﻮﺩ ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺯ ﻳﮏ ﭼﻴﺰﻧﺪ .
این اتصال ارواح است، که در آن دیگر شهر ها فاصله نیستند. نوعی طی الارض انفسی است. مثل مادر و بچه اش. این ارتباط نشانه روح ایمان است و از نشانه های حزن ممدوح می باشد. یعنی خدا تو را قابل دانسته تا درد بقیه را تحمل کنی.
کسی که به این جایگاه رسیده دیگر بدنبال اجر نیست، لذا ابتدا سجده شکر به جای می آورد و بعد برای برادر مومنش دعا می نماید.
بالاترین مقام حزن(یا حزن منتظر)
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مَعِي رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّي لَأَغْتَمُّ وَ أَحْزَنُ مِنْ غَيْرِ أَنْ أَعْرِفَ لِذَلِكَ سَبَباً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ ذَلِكَ اَلْحَزَنَ وَ اَلْفَرَحَ يَصِلُ إِلَيْكُمْ مِنَّا لِأَنَّا إِذَا دَخَلَ عَلَيْنَا حُزْنٌ أَوْ سُرُورٌ كَانَ ذَلِكَ دَاخِلاً عَلَيْكُمْ وَ لِأَنَّا وَ إِيَّاكُمْ مِنْ نُورِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ…. (13)
گاهی اوقات ، در خود احساسِ غم و اندوه و یا شادی و سُرور ، می کنیم که ظاهراً توجیه یا دلیلِ خاصی ندارد. حضرت فرمودند: احساسِ آن اندوه و شادی که به شما می رسد ، از جانبِ ما می باشد ، هنگامیکه ما اندوهگین و یا شادمان شویم ، شما نیز همین حالات را در خویش احساس می کنید و این بخاطر آن است که ما و شما ( هردو) از نور خداوند عزوجل ، آفریده شده ایم…
چون ما و امام زمان علیه السلام از نور خدا هستیم اگر غم و یا شادی به دل آقا بیاید، باید به دل ما هم بیاید! و این غم قیمتی است. حال چرا من نمی فهمم که آقایم کی ناراحت هستند، در حالیکه من همیشه شادم و یا نمی فهمم که آقایم کی شاد هستند، در حالیکه من همیشه ناراحتم. و یا چرا این مسیر قطع و وصل میشود، یعنی من به درد غصه خوردن برای امام نمیخورم؟ علت این است که آن نور در من نیست.
حالا چرا آن نور در من نیست؟ چون وقتی من دائم درگیر حزن مذموم هستم چطور می توانم به حزن منتظر برسم؟
لذا به این دایره وصل نمی شوم. نمی شود همزمان هم غصه دنیا بخوری و هم غصه امام بخوری در صورتی که اگر غصه امام را بخوری امام غصه تو را خواهد خورد. اشکال اینجاست که من اصلا قبول ندارم امام زمان علیه السلام درد میکشند. اصلا کاری نداریم که با این اخلاق و رفتارمان چه بلایی بر سر ایشان می آوریم.
امام زمان علیه السلام هر صبح و شب بر جد غریبش امام حسین علیه السلام گریه می کند آیا من نباید یک بار این غم را بفهمم؟ وقتی درد ما گرسنگی و خواب و… باشد، درد آقا را نمی فهمیم، و چون اعتبار انسان به نوع غم اوست، غم های دنیا ما را از غم امامان ساقط کرده است. کر و کور شده ایم!!
بزرگترین درد ما این است که چرا فلانی مرا تحویل نگرفت و یا چرا به من فلان حرف را زد.
ما را چه به درد امام زمان علیه السلام؟
مثلاً می گوییم چرا با خواندن فلان دعا برای امام گریه ام نمی گیرد؟
ما اصلاً امام زمان را نمیفهمیم! ما به درد این چیزها نمی خوریم!
آقا سید کریم پینه دوز وقتی اسبابش را در کوچه ریخته بودند حضرت به ایشان فرمودند:سید، در راه ما باید اینها را تحمل کنی. عرض کرد، آقا جان من که چیزی نگفتم! و حضرت فرمودند: بروید برایش خانه ای بخرید.
اصحاب امام حسین علیه السلام هیچ کدام غمی جز،غم امام نمی خوردند و کار به آنجا رسید که روایت فرمود که آنان درد ضربه شمشیر را نمیفهمیدند. امام باقر علیه السلام می فرماید:
إنَّ أَصْحَابَ جَدِّی الْحُسَینْ لَمْ یجِدُوا ألَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ.(14)
یاران جدم امام حسین علیه السلام در زیر ضربات شمشیر و نیزه دشمن احساس درد نمی کردند!
حال چون ما غم اماممان را نمی خوریم، لذا باید غم دنیا را بخوریم، و غم دنیا همان غم جهنم است، لذا می گویند فلانی زندگیاش مانند جهنم است. و تازه اگر به آنچه که میخواهیم برسیم، نهایتاً زمان مرگ، به علت جدا شدن از آنها، باید غم فراوانی بخوریم.
غم نخوردن، نیاز به تمرین دارد! و تا غم مذموم نخوری، غم ممدوح به تو نمی دهند!! آنکه غمگین نیست که چرا نمازش را اول وقت نخوانده! و یا از اینکه فلان زن بدحجاب در خیابان، که به علت دوری از امامش، به این روز افتاده، او را غمگین نمی کند! و یا به عبارتی غم هدایت مردم را ندارد! (چرا که این غم، از جمله غمهای امام زمان علیه السلام است)، قطعا غم حضرت را هم به او نخواهند داد!!
منابع:
(1) تحف العقول ص648
(2) نهج البلاغه حكمت 122
(3) بحار الأنوار ج82 ص144
(4) اعلام الدّين ج1ص 294
(5) بحار الانوار ج77 ص70
(6) حج-22
(7)انفال-2
(8)بحارالأنوار، ج 44، ص278
(9) عیون الحکم و المواعظ، ص 58
(10) بحار الأنوارج67 ص244
(11) بحارالانوار ج73 ص157
(12) ﺍﺻﻮﻝ ﮐﺎﻓﯽ ج2 ص166
(13) بحار الانوار ج61 ص145
(14) بحارالانوار، جلد 45، صفحه 80