بزرگترین غمی که در دنیا از آن بالاتر وجود ندارد،
و هرکس به هر نوع آن را کمبود داشته باشد،
نمی تواند از زیر بار آن رهایی یابد (حتی اگر در هر مرتبه ی قدرت باشد چه علمی و چه مالی) غم بی پناهی است.
مثلا در اوج قدرت مالی و علمی باش، ولی از نظر محبتی پناهی نداشته باش، این کمرت را می شکند.
ویا برعکس کسی که پناه دارد، هر مشکلی در آن قضیه برایش پیش آید یک لحظه هم برایش نمود پیدا نمی کند.
بی پناهی (یا غربت) دردی است بالای تمام دردها و ما از این درد بالاتر نداریم.
امام زمان علیه السلام به عناوین مختلف می فرمایند:
هرکس این درد را در خودش احساس کرد، من هستم که آن را برایش درمان کنم.
امام مهدى عليه السلام : إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّمَاءِ (1)
من مايه امان اهل زمينم ؛ چنان كه ستارگان مايه امان اهل آسمان اند.
و فرمودند: وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِی فِی غَیْبَتِی فَکَالِاِنْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَیَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّی لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السماء(2)
اما وجه و صورت نفع و سود مردم از من در غیبتم پس مثل نفع بردن از خورشید است زمانی که ابرها آن را از چشمان مردم پنهان داشته است و من برای اهل زمین امانم،همانطور که ستارگان برای اهل آسمان مایه اماناند.
امام عسكريّ عليهالسلام : نَحنُ كَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَينا ، ونورٌ لِمَنِ استَضاءَ بِنا…(3)
ما پناهگاهى هستيم براى كسى كه به ما پناه آورَد و نورى هستيم براى آن كه از ما پرتو طلبد….
مفهوم این فرمایشات این است که امام به صراحت به ما می فرمایند شما لازم نیست حسبیپناهی کنید، زیرا من هستم.
درد بی پناهی، گناهکار و ثوابکار هم ندارد هرکس که هستی برگردد تا حضرت دستت را بگیرد و پناهت دهد.
امام حسین علیه السلام، چند نفر را در کربلا به علتگناه برگرداندند؟ هیچ کس.
آیا امام حسین در کربلا نفرمودند هل منناصرینصرنی؟! یعنی تو ناصر باش و هر که هستی باش و بیا.
…وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا. (4)
و اگر هنگامیکهآنان (گروه منافق) بر خود ستم کردند به تو رجوع میکردند و از کردار خود به خدا توبه نموده و تو هم برای آنها استغفار میکردی و از خدا آمرزش میخواستی، در این حال البته خدا را توبهپذیر ومهربان مییافتند.
این آیه شریف می فرماید: ای کسانی که به خودتان ظلم کرده اید ابتدا بروید پیش پیغمبر وبعد خود پیغمبر برایتان استغفار میکند. این یعنی که درد بیپناهی از درد گناه بالاتر است. در آيه نمی فرماید که، بگو ابتدا استغفار کنند و بعد پیش تو بیایند.
امام زمان علیهالسلام هم همینطور هستند می فرمایند: ای کسی که به هر دلیلی به خودت ظلم کردی! ابتدا بیا تا از درد بی پناهینجات یابی؛ بعدا من برایت استغفار می کنم. زیرا این درد بدتر از درد گناه است.
این آیه نمی فرماید که (آنها که بدین صورت آمدهاند) خدا را تواب می بینند، بلکهمیفرماید: با تمام وجود در می یابند که خداوند تواب است.
مگر نه آنکه مروان ملعون در واقعه حرّه در مدینه به خانه امام زین العابدین علیه السلام پناه آورد؟! آیا آقا قبول کردند یا نه؟!
چون ایشان امام زمان بودند، باید پناه می دادند، زیرا بیپناهی درد بسیار بدی است، حتیحیوانات هم به این خاندان پناه می آورند.
قانون بیپناهی قانونی است که هیچ کس از آن مستثنی نیست.
وقتی از پای زن یهودیخلخال کشیدند حضرت مولا علی علیه السلام فرمودند جا دارد که از این درد بمیرند (زیرا این زن بی پناه بوده.)
بی پناهی دردیاست که حتی خدا هم به گناهکار بودنت نگاه نمی کند، و هر کس با این قانونمشکل دارد خدایی نیست.
خواه پشت در زنی را بزنند و یا در کوچه بزنند و یا زنوبچه ی بیپناهی را در کربلا بزنند، این آدم ها مسلمان نیستند.
دست های امام زمان از سال ۲۶۰ ه.ق باز است و میفرمایند: اگر بی پناهی بیا،من به گناهتکاری ندارم.
حتی در زیارت جامعه کبیره به ما یاد دادهاند که بگوییم:… يا وَلِيَّ اللّهِ ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ… (5)
اى ولىّ خدا ! بى گمان ، ميان من و خداوند عز و جل ، گناهانى است كه جز رضايت شما ، آنها را محو نمى كند….
یعنی فقط بیا و سرت را بگذار روی پای حضرت، زیرا ایشان این درد را از همه ما بیشتر کشیده اند، درد آشنا هستند، هرکس با این درد به حضرت پناه ببرد، رد کردنی در کار نخواهد بود.
حالا چرا ما اینقدر بدبختیم که نفهمیدیم ما بی پناه هستیم؟ مشکل این است که ما هنوز دلمان به رفقایمان خوش است، به مالمان خوش است، به داشتههایمان خوش است.
ما هنوز بی پناه حضرت حجة بن الحسن علیه السلام نشدهایم، که اگر شده بودیم، همان لحظه حضرت دستمان را می گرفتند. سنّی باش، شیعه باش، یهودی باش …، اگر بی پناه باشی امام زمان علیه السلام دستگیری می کنند.
در زمان حضرت علی علیه السلام پیر مرد یهودی گدایی می کرد حضرت فرمودند: این چرا این کار را می کند، از بیت المال سهمی به او بدهید. (زیرا الان او بی پناه شده است.)
چرا ما با وجود این قانون، نزد اماممان نمی رویم.
مشکل و ایراد این است که، ما به اماممان اعتماد نداریم؛ لذا مشکلمان را به ده نفر می گوییم، و به آقا هم می گوییم (نشانه اش هم این است که در مشکلات به اولین کسی که فکرمان می رسد امام زمان علیه السلام نیست.)
امام زمان علیه السلام می فرمایند:
فاتَّقُوا اللهُ وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّوا الاْمْرَ إلَیْنا، فَعَلَیْنا الاْصْدار…(6)
از خدا بترسید و تسلیم ما باشید، و امور خود را به ما واگذار کنید، چون وظیفه ما است که شما را بی نیاز کنیم…
به عبارتی فرمودند: من هستم، چرا اینقدر بدبختی می کشید؛ حکایت ما مانند بچه ایست که پدرش می گوید نرو و او می گوید، شما نیا، من خودم یک کاری می کنم؛ در حالیکه پدرش می گوید: من تمام کارهایت را درست می کنم، کجا داری میروی!!
مگر امام زمان علیه السلام نفرمودند:
إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ…. (7)
ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم…
پس هر کاری که غصه اش را خوردی، یعنی داری به شخص امام زمان علیه السلام، توهین می کنی. یعنی آقا شما کاری از دستتان برنمی آید (که این گناه حساب میشود، زیرا ما به معتمد ترین فرد کائنات بی اعتمادیم.)
ولی متاسفانه ما به پولمان یا عقلمان و… بیشتر از امام زمان علیه السلام اعتماد داریم.
ما میخواهیم غصه بخوریم، لذا کار ما به اینجا میرسد که با چشم گریان، بر می گردیم، یعنی دانه دانه ی ما را خداوند، مضطر می کند، تا برگردیم؛ یعنی به آنچه که اعتماد کردی، تا نگویی یا صاحب الزمان، دانه به دانه اش را خدا ازت می گیرد. (پول، جوانی، عقل …) تا برگردی، منتها با چشم گریان.
اگر این امر به آخرش برسد، سنّت الهی است، که دانه به دانه چیزهایش را از ما بگیرد و مضطرمان کند تا به اضطرار به در خانه ی امام زمان علیه السلام برگردیم.
پس آیا نمیشود که در خوشی صدا بزنیم تا به اضطرار نرسیم!
پس بهتر است که منتظر باشیم، تا به اضطرار نرسیم و آنگاه خوش باشیم که آقا به دادمان می رسند.
که فرمودند: اگر منتظر باشی کافیست و اگر ظهور دیر یا زود شود هیچ ضرری به تو نخواهد زد.
ولی چون ما به حضرت اعتماد نداریم، لذا امرمان را هم به ایشان تقدیم نمیکنیم و لذا تسلیم حضرت هم نمی شویم. بیا و اعتماد به امامت را تمرین کن و دل زن و بچه ات را بهاری کن لازم نیست به اضطرار برسد این قضیه.
چه میشود قبل از هر کاری از حضرت اجازه بگیریم، این یعنی احترام به آن بزرگوار!! فقط جلوی حرم اجازه ورود می گیریم؟!
فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.(8)
… پس چون از تو اجازت طلبند که بعضی مشاغل و امور خود را انجام دهند از آنان هر که را خواهی اجازه ده و بر آنها از خدا طلب مغفرت و آمرزش کن، که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
آنان( مومنان) برای کارهایشان از پیامبر اجازه می گیرند.
پس اجازه ، یعنی احترام گذاشتن به حضرت، و خودشان هم فرموده اند: همه امورتان را به من واگذار کنید.
چه عیبی داردهر کاری که میخواهیم انجام دهیم قبلش در دلمان از حضرت اجازه بگیریم؟ بله جوابی نمیشنویم ولی توسل که میکنیم . چرا ما امام زمان را در عمل صاحبِ امورمان نمی دانیم؟ ولی اگر بچه ما بخواهد جلوی ما حرف بزند باید بگوید بابا اجازه هست؟!
می گویم امام هم خوب است باشد، ولی کنار بقیه ی زندگی! همینقدر امام را می خواهیم.
البته شیطان هم نمی گذارد اینگونه باشیم، چون اگر این گونه باشیم دیگر به ساحت حضرت بی احترامی نمی کنیم، و کم کم حس حضور به انسان دست می دهد، و بعد از آن، بی حیایی از آدم دور می شود و دیگر انسان نمی تواند گناه کند (نه در خلوت و نه در جلوت) پس مقرب امام زمان می شود و سپس مضطر حضرت می گردد و وقتی که مضطر شد، کارحل است زیرا هم سِنخ حضرت گردیده است.
لذا شیطان نمی گذارد اینگونه باشید تا برای هر چیز از حضرت اجازه بگیرید، دو روز اجازه بگیری، روز سوم میگوید بس است، دیگر لازم نیست.
اگر اجازه از حضرت کاردائمی قلبهایمان شود، یعنی توجه به حضرت دائمی شده، لذا توجه به شیطان قطع می شود. یکی از بهترین راههای توجه به امام زمان در هنگام سحر است، این توجه در سحر باعث میشود در طول روز هم متوجه حضرت باشی.
هر کاری را که می خواهی انجام دهی به حضرت هدیه کن. هر کاری می کنی با آقا صحبت کن، بگو: آقا راضی باشید من این کار را می کنم.
و حرف آخر آنکه ، انجام عمل به نیت فرج یعنی درک ظهور و درک ظهور بدون درک حضور بی فایده است؛ اول بفهمیم حضرت هستند، بعد ظهورشان را طلب کنیم.
منابع:
(1)بحارالأنوار ج 78ص380
(2)بحارالانوار، ج 78، ص 380
(3)بحارالانوار،ج 50، ص 299
(4)نساء- 64
(5)زیارت جامعه کبیره
(6)بحارالأنوار، ج 53، ص 179
(7)بحار الانوار ج 53، ص 175
(8)نور – 62