قلم 94

شیطون همه ی زور خودشو وقف قلب اونایی کرده که احتمال داره برن طرف امام زمان…
یعنی تمام وقت پیششونه…
تا می بینه حواسش از آقاش پرت شد…
میشینه تو پاگرد دِلِش…
شروع میکنه..:
یادت میآد فلانی چی گفت..!!
فلانجا چی شد..!!
کسی قدر تورو نمیدونه…
تو اصن یه آدم استثنایی هستی…
خلاصه یه آقایی ازت میسازه تا دیگه به فکر آقای عالَم نیافتی…

اگه اهل باشی…
آقات یکی میفرسته که بهت بگن اگه میبینی یاد آقات نیستی واسه اینه که شیطون دم در نشسته…
برو ردش کن تا دوباره آقات برگرده…

اگرهم طرف اهل نباشه…
گوش به دهن شیطون بذاره…
تعریفاشو بشنوه و ذوق کنه…
گوش دلش کَر میشه…
دیگه صدای پیام های آقا رو نمی شنوه…

آره داداش گلم…
حواست از آقات پرت شه…
صدای شکستن استخونای آرامشت… زیر پاشنه های قرمز شیطون…
تو عرش شنیده میشه…
.
.
بترس از شیطون تو لحظه هایی که منتظر آقات نیستی…
(۹۴)

جدیدترین محتوای متنی