محبت
امام صادق علیه السلام فرمودند: …اَلْحُبُّ أَفْضَلُ مِنَ اَلْخَوْفِ…(1)
محبت از خوف بالاتر است و انسان باید اول حب خود را درست کند و در غیر این صورت خوف فایده چندانی برایش ندارد و کار دستش می دهد. در سپاه عمر سعد کم نبودند نماز خوان ها و افراد معروف به زهد و عبادت ولی می بینیم همین جماعت ظاهر الصلاح از خوف خدا نماز و قرآن می خواندند ولی امام زمان خود را شهید کردند ! این رفتار نشان می دهد خوف آنها از خدا، بیشتر از محبت شان به امام است ، آنها حتی به اندازه یک انسان قریب و تشنه به امام محبت نداشتند و بجای آن دلهایشان را مملو از محبت دنیا کرده بودند.
خوف و حب هر دو برای پیشرفت انسان لازم است فقط حب باید بیشتر از خوف باشد، از مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی نقل است که: خوف باید به اندازه مقدمه ای برای حصول حب باشد.
امام صادق عليه السلام فرمودند: …أُجْرِيَ اَلْقَلَمُ فِي مَحَبَّةِ اَللهِ… قلم تقدير بر محبت خدا جارى شده. یعنی قلم باید بر یک اساسی بنویسد، آن اساس حب است و در ادامه روایت می فرمایند: فَمَنْ أَصْفَاهُ اَللَّهُ بِالرِّضَا فَقَدْ أَكْرَمَهُ (2) هر كه را كه خداوند به رضايت انتخاب كرد یعنی محبتش را پسندید، گرامی می دارد و اکرامش می کند ،لذا امام تا آخرین لحظات زندگی لطف همراه با محبت دارد و این خاصیت را در رفتار امیرالمومنین علیه السلام ، بعد از ضربت خوردن درباره ابن ملجم می بینیم که به فرزنداشان وصیت می کنند به ابن ملجم رحم کن…
همه قدرت از لطف و محبت جاری می شود، لذا ابر قدرت ترین انسان کائنات امام زمان هستند چرا که با لطف ترین انسان نسبت به ما هستند شما اگر نتوانید محبت را در دل زنده کنید خداون هیچ قدرتی به انسان نمی دهند این قانون حب است .
همه قدرت از لطف و محبت جاری می شود، لذا پرقدرت ترین انسان کائنات امام زمان هستند چرا که با لطف ترین انسان نسبت به ما هستند. شما اگر نتوانید محبت را در دل زنده کنید خداوند هیچ قدرتی به انسان نمی دهد این قانون حب است . اوصاف محبت گفتیم حب آن چیزی است که باعث می شود نماز و اخلاص ثمره دهد. رُوِیَ أَنَّ الله أوْحَی إِلَی دَاوُدَ علیه السلام مَنْ أَحَبَّ حَبِیباً صَدَّقَ قَوْلَهُ وَ مَنْ آنَسَ بِحَبِیبٍ قَبِلَ قَوْلَهُ وَ رَضِیَ فِعْلَهُ وَ مَنْ وَثِقَ بِحَبِیبٍ اعْتَمَدَ عَلَیْهِ…(3) روایت شده که خداوند متعال به داود علیه السلام وحی نمود که: هر کسی که محبوبی را دوست بدارد سخنش را تصدیق میکند، هر کسی که به وجود دوستی انس گرفته باشد سخنش را قبول میکند و از کارش راضی خواهد بود ، و هر کس که به دوستی اطمینان داشته باشد به او اعتماد میکند… کسی که خدا را دوست داشته باشد به فعل خداوند راضی است یعنی جزع فزع نمی کند ، شکایت نمی کند و به خدا و حکمتش اعتماد می کند. روزی در جنگ شخصی آمد بالای سر پیامبر شمشیر کشید و گفت در این تنهایی چه کسی به دادت می رسد؟ جبریل ضربه ای به او زد و افتاد و پیامبر شمشیر را برداشتند… اگر انسان نماز را با محبت بخواند خواسته یا ناخواسته خود را پادشاه می بیند اگر به همه عالم نگاه کند نمیتواند بترسد هر چه بدبختی هم سرش بیاورند غمی ندارد، هر که هم پیش او بیاید مثل او می شود، این اثر محبت است.
مشخصه 313 نفر یاران امام زمان حب است یعنی 313 نفر محبتشان به خدا و بعد امام زمان از همه بیشتر است. آنهایی که درست ادعا دارند و به مقامات عالی رسیده اند که چشم بصیرت و … دارند ، هیچ کدام از مجرای غیر حب نیست. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: حُبُّ اَللَّهِ نَارٌ لاَ يَمُرُّ عَلَى شَيْءٍ إِلاَّ اِحْتَرَقََ…(4) محبت خدا که وارد قلب شود تمام علف های هرز دور خود را می سوزاند و خاکستر درست می کند ، خاکستر هیچ ادعایی جلوی خداوند ندارد و چیزی از مَنیِّت در انسان باقی نمی گذارد. حدیث قدسی: یا ابْنَ عِمْرَانَ کذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یحِبُّنِی فَإِذَا جَنَّهُ اللَّیلُ نَامَ عَنِّی،أَلَیسَ کلُّ مُحِبٍّ یحِبُّ خَلْوَةَ حَبِیبِهِ؟هَا أَنَا ذَا یا ابْنَ عِمْرَانَ، مُطَّلِعٌ عَلَی أَحِبَّائِی إِذَا جَنَّهُمُ اللَّیلُ حَوَّلْتُ أَبْصَارَهُمْ فِی قُلُوبِهِمْ…یکلِّمُونِّی عَنِ الْحُضُورِ(2)خداوند فرمود: ای فرزند عمران، دروغ می گوید کسی که خیال می کند مرا دوست دارد ولی وقتی که شب شد می خوابد ، آیا اینگونه نیست که هر دوستی خلوت حبیب خود را دوست دارد؟! من بر دوستان خودم مطلع هستم وقتی شب می شود چشم قلب آن ها را باز می کنم…آنان به گونه ای با من صحبت می کنند که انگار من را مشاهده می کنند. مگر می شود انسان بخواهد و خدا نخواهد؟! چشم اگر عاشق باشد شب که همه دنبال محبوب شان می گردند باز می شود و نیازی به ساعت و غیره ندارد. و در روایت آمده است که با من حرف می زنند جوری که انگار آنجا هستم چون هیچ چیز در او (از منیَّت و محبت دیگری) نمانده که مانع فیض شود.
……………………………………………………………………………….
1. تفسير نور الثقلين،جلد1، صفحه326 2.بحار الأنوار، جلد68،صفحه1
2. بحارالانوار ، جلد 14، صفحه 140
3. 1. بحارالانوار ،جلد 70 ، صفحه 23
4. من لا یحضره الفقیه، جلد4، ص