قلم 31

یکی از نصیحتای پیغمبر به ابوذر اینه :
ابوذر…تو دنیا یه جوری زندگی کن انگار که یه غریبه یا رهگذر یا یه مسافری…
یعنی منتظر باش که بهت بگن بیا ….
یعنی رفیق باز نباش(آخه غریب ی رفیق دار ، که معنا نداره)…
اینجا جای اینکارا نیست(خلاصه یعنی فقط رد شو برو ، بقول معروف توقف بیجا مانع کسب آخرت اس)…
ولی الآن تو این دور و زمونه ،این حرفا فقط مال امام زمان و اونایی که بهش نزدیکن شده…
بقیه ادا و اطفار منتظرا رو درمیآرن…
از بسکه دنبال دلخوشیهای جور واجوریم پف کردیم و به خودمون میگیم منتظر…
آخه داداش من ، منتظری که غریب نباشه منتظر نیست(کوفیا که منتظر نبودن چون دلشون به زن و بچه و مال و رفیقشون خوش بود….مسلم غریب بود که نسلش برای حسین از بین رفت)…
ولی بعضیا اصلا براشون اف داره که بهش بگن غریبی…
فوری رفیقاشو به رخ آدم میکشه…
یکی نیست بگه رفیق اگه رفیق باشه اونم باید غریب باشه…
اصلا رفیق موضوع نیست موضوع اینه که وقتی دلت به رفیقات خوشه غریب نیستی…دیگه نمیفهمی غریبی چه دردیه…دیگه نمیفهمیم این حرف پیغمبر یعنی چی که؛ المومن غریب…
آقامونم از این رفیقا داره..؟؟
نداره…؟؟
یعنی غریبه…!!!
ولی…بدون که…
آقا مزاحم اوناییکه دلخوش به رفیقن نمیشن…چون اونایی که سیرن درد گرسنه هارو نمیفهمن…
یه منتظر دلش فقط به آقاش خوش نه به……….
رفیق پاکار بی دردسر اسمش امام زمانه …
اگه با اون رفیق شی نه بهت نامردی میکنه نه میزاره بهت نامردی کنن ، تازه اونوقت بقیه ، دربه درت هم میشن…
(۳۱)

جدیدترین محتوای متنی