می گفت:
بالاخره یه نفر دیدم که جز درباره ی امام زمان حال نداش راجع به چیز دیگه ای حرف بزنه…
یه وقتایی هم وسط حرفاش ساکت میشد…
بهش میگفتیم خوب بقیه حرفِتو بگو…
میگفت : ولش کن ربطش به امام زمان کم بود…
بهش گفتیم: آخه اینم شد زندگی..!!
گفت: شاید زندگی نشه ولی بندگی که میشه..
گفتم: آخه اینجوری که خیلی حرفهارو نباید بزنیم…
گفت: یه مدت بگذره میفهمی تو این دنیا هر حرفی به جزء حرفِ آقا ، حرف اضافیه..
گفتم: خوب کارای روزمره رو چی کنیم..!!
گفت: زبونت رو در اختیار آقات بذار اونوقت گوش و چشمِ همه عالم رو در اختیارت میذارن…
(۷۰)