قلم 71

دیدی بعضیها دربه درِ اینَن یکی بیاد دیدنشون یا دیدنِ کسی بِرَن…

یا از مدتها قبل منتظرِ، یه مهمونِیَن…

یا منتظرِ، یه عروسی و …

نشونه ی انتظارشونم اینه که دائم ازش حرف میزننو لباس میدوزن و …

تازه همه هم میدونن اونجا برن شاید آدماییو ببینن که بعضیاشون واقعا نامردن…

بگذریم…

اینا چون منتظر مَردُمَن…

نمیتونَن منتظرِ آقا باشَن…

البته گناهی ندارنا..!!

آدما ذاتشون اینجوریه کُلاًّ…

یعنی آدم نمیتونه هم مُنتظر درجه ی یکا باشه هم درجه صَدا…

بچه ای که منتظر باباشه که برایش عروسک بخره که دیگه درد بی پولی باباشو نمیفهمه…

واسه همینه که مثِ باباش ، منتظر واریز حقوق اول ماه نیست…

یه وقت به کسی برنخوره…

به خودم میگم…

میگم:

اگه مَرد بودی که اینقد که منتظرِ نامردا شدی یکمم منتظر آقات میشدی…

هر روز فکر اینهمه کَس و ناکَست هستی ولی فکر همه کَـسِت نیستی…

اینقد اون به فکرِته ولی تو مِثِ بچه ها فکرِ عروسکتی!!!

(۷۱)

جدیدترین محتوای متنی