گفت: منم از منتظرینِ آقام…
گفتم:با این اخم و تَخم!!
گفت:اولا خنده واجب نیست…
ثانیا :به هم چه ربطی داره؟
گفتم:ببین داداش…
یا معنی انتظارو نفهمیدی…!!
یا آقا رو نمیشناسی کیه…!!
گفت:منظور؟
گفتم:آخه مَشتی!
مگه میشه آدم یه همچین سرمایه ای داشته باشه ، اونوقت بِتونه شادنباشه!!
داداش…
این رو بفهم…
منتظرا غم ندارن…
تا با آقان ، کَم ندارن…
یعنی بسکه آقا مَشتیه…
یه کاری کرده کَم نیارن…
اینا با این سرمایشون…
کدوم اخمو به ابرو بیارن؟؟
(۸۰)