قلم 82

از اون خودسازیای عجیب و مَشتیِ منتظرا یکیش اینه…

که این باصفاها…

از چیزایی که  یا می بینن یا میشنَوَن…

ولی دوس ندارن بعدا تو فکراشون بیاد …

تا نکنه خلوتشون رو با آقاشون بهم بزنه…

اصلا حرف نمیزنن…

 انگار نه انگار که اونارو دیدن یا شنیدن…

اینا میدونن طفل نفس مثِ یه بچه می مونه …

 وای به وقتی که یه جای خلوت پیداکنه و حوصلشم سر رفته باشه …

اونموقع اس که…

 همه اونایی رو که تو شلوغی دیده و شنیده …

شروع میکنه دوباره گفتن …

بلند بلند هم میگه…

هرچی هم بهش بگی الآن باید ساکت باشی حالیش نیس که…

نتیجه اخلاقی اینکه…

منتظرا چون دهناشون کمتر باز میشه از من به آقا نزدیکترن…

(82)

جدیدترین محتوای متنی