🖌منتظر بودن…
یعنی..:
تو غصه و ترس دنیا…
اونجاکه همه کُپ کردن…
از ته دل،قُرص و مُحکم بخندی…
تا به دنیا ثابت کنی…
تا آقام هست تو هیچ چی نیستی…
منتظر بودن…
یعنی..:
در بدترین شرایط…
اونوقت که همه غمباد کردن…
لبخند از لبات نره…
سرت را بالا بگیری و آروم قدم برداری…
تا به شرایط بگویی..:
تا باآقامم…
شرایط ، یعنی دلِ من… این منم که اون رو تعیین میکنم نه تو…
منتظر بودن…
یعنی..:
بخوام مریض نمی شم…
بخوام بی پول نمی شم…
بخوام بُزدِل و ترسو نمی شم…
بخوام مُرَدّد نمی شم…
بخوام از چیزی رنجور نمی شم…
کَم نمیآرم…نفهم هم نمی شم…
باشه هر چی بِگی هستم…قبول
ولی بیکَس نیستم…
لال هم نیستم…
لب تر کنم آقام برام جور میکنه…
بجای اینکه به خوشیای زندگی مردم زُل بزنم…
می شینَم با آقام حرف میزنم…
منتظر بودن…
یعنی..:
آی اوناییکه فکر میکنن چون من بَدَم…
آقام وِلَم کرده و بی سرصاحبم…
بدونین..:
من تا منتظر آقامم…
خوش ترین آدمِ آسمونها و زمینم…
ماییم و نوای بی نوایی…
بسم الله اگر حریف مایی…
(۸۸)