قلم 92

آقا عجب غربالی راه اُفتاده…
دیدین..!!!
یکی تا دیروز میگفت:
عُمر دسِ خداس ولی الآن مث اینکه عمرش دسِ کُروناس…
یکی همش میگفت:
راضی هستیم به رضای اون بالاییه ولی الآن…
دریغ از یه سجده شکر یا یه لبخند به روی لبش…
قشنگ معلوم شد چقد راضی بوده…
یکی بود میگفت:
دلم میخواد برم یه جایی که هیچ کی نباشه من باشم و سجاده و خلوتم… خوب الآن که همونه پس چرا همش گوشی دستته!!!
پس مُهر و جانمازت کو…!!!

یکی بود دائم میخوند:
مشگلی نیس که آسان نشود…
مرد آنس که هراسان نشود…

پس چرا الآن اینقد ترسیدی!!!

یکی بود میگفت:
ما جز امام زمان کسی نداریم…
پس چرا این روزا اینقد مثِ بی کَسا غمباد گرفتی!!!
چرا اینقد که از کورونا حرف میزنی دیگه از آقات چیزی نمیگی!!!

چقد عجیب فرموده مولا:
بدونید که سخت آزمایش میشین
به هم میریزید مث دونه ای که تو غربال میریزن یا غذایی که تو دیگ میزارن(نهج البلاغه)…

نمیخوام نامربوط بِگم…
ولی…
خداییش شما حِس نمیکنین بوی غربال میآد..!!!
غربال آخرالزمون!!!!

(۹۲)

جدیدترین محتوای متنی