مرحوم سید کریم پینه دوز

مرحوم آقا سید کریم پینه دوز همانطور که از اسمشان معلوم است پینه دوزی می کردند در بازار تهران در حالی که وضع مالی خوبی نداشتند اما هر جمعه با حضرت صاحب الزمان علیه السلام قرار ملاقات داشتند و بعضا در سفر های حضرت همراهشان بودند

روزی در فصل زمستان صبح هنگام خروج از خانه همسر آقا سید کریم به ایشان میگوید: امشب دیر وقت برگرد به خانه تا من بتوانم بچه هارا بخوابانم چون در منزل برای خوردن چیزی نداریم‌.
آقا سید کریم قبول می کند و می رود ، چون زمستان بود بازار ساعت چهار عصر تعطیل شد و دیگر کسی در بازار نماند، ایشان سردرگم مانده بود که چه بکند ، نه می تواند به خانه برگردد و نه دیگر در این وقت مشتری برایش نمی آید ، همینطور در بازار قدم می زد و برف در حال بارش بود که ناگهان دستی گرم بر روی شانه آقا سید کریم قرار گرفت ، وقتی ایشان رو برگرداند چشمش به جمال نورانی امام زمان علیه السلام روشن شد.
امام زمان علیه السلام فرمودند:آقا سید کریم چرا ناراحتی؟
عرض کرد:آقا جان شما که بهتر می دانید.
یک وقت حضرت دست بردند زیر قبا یا عبای مبارکشان و چند نان تافتون که هنوز بخار از آن بلند می شد و گرم بود را به آقا سید کریم دادند و ایشان تشکر کرد و برگشت منزل ، وقتی همسرشان درب را باز کرد گفت : مگر من به شما نگفتم که دیروقت بیا تا من بچه ها را بخوابانم ، حالا کجا رفته ای به خودت گلاب زده ای؟چقدر بوی گلاب می دهی!
آقاسید کریم گفت: شما اجازه بده من بیام داخل.
آمد داخل و آن دو نان تافتون را بیرون آورد وقتی آن را باز کردند دیدند یک تکه حلوا هم وسط آن هست و آن بوی گلاب از حلوا بود، همه خوردند و سیر شدند و خوابیدند صبح همه بیدار شدند دوباره نان را باز کردند تا ادامه آن را بخورند، دیدند که دوباره نان ها کامل شده و از آن بخار بلند می شود ، حلوا هم همینجور بود انگار نه انگار که دیشب از آن خورده بودند ، تا یک هفته همین ماجرا ادامه داشت تا یک روز درب خانه آقا سید کریم را همسایه ایشان کوبید ، همسر ایشان رفت و درب را باز کرد ، خانم همسایه سلام کرد و گفت:ببخشید در حال گلاب گیری هستید؟ چقدر بوی گلاب از خانه شما توی محله پیچیده است!! همسر آقا سید کریم ماجرای عنایتی که از ناحیه امام زمان علیه السلام به ایشان شده بود را تعریف کرد و بعد از آن ، نان دیگر کامل نشد تا اینکه تمام شد.

تشرف مرحوم سید کریم پینه دوز

جدیدترین محتوای متنی